از پس هر سبکی، سبکِ متضاد یا «پادسبک» آن پدیدار میشود. سبک مانند یک موجود زنده از نطفهای کوچک میزاید و آرام آرام میبالد؛ اوج میگیرد، قدرتمند و فراگیر میشود. پس از مدتی بهتدریج رو به پیری و زوال میرود. دوران انحطاط یا بیرمقی سبک، دورانی است که الگوها و شاخصهای آن عادی، فراگیر و بیتأثیر میشوند. وقتی گفتمان ادبی از الگوهای مأنوس و مکرر سبک اشباع شود آفرینش ادبی جز تکرار و کلیشه چیزی پدید نمیآورد. در چنان شرایطی تلاشهای نوخواهی، سازِ مخالف مینوازند و نوآوری را در روگردانی از جریان مسلط میجویند. رفتارهای خلاف عادت به فضای بی رمق ادبی، تازگی و نشاط انقلابی میدهد. جرقههای سبک جدید زده میشود و توجه نوجویان را به خود جلب میکند. این جلب توجه بهتدریج به سوی شکلگیری سبک جدید با شاخصهای تازه سوق مییابد. در واقع سبک جدید «پادسبکِ» طرز فرسوده و پیر است.
پادسبک درست در تقابل با سبک است. پس از نخ نما شدن یک سبک، و تکرار ملالآور رفتارها، میل به تازگی و نوآوری سبب میشود تا خیزشی علیه سبک رایجِ بیرمق پدیدار شود. خیزشِ نو دقیقاً سازۀ بنیادین سبک رایج و عنصر اصلی آن را نشانه میگیرد و یک سازۀ متضاد و مغایر را بر میگزیند. مثلاً عنصر مسلط بر سبک تغزل عرفانی در قرن هشتم و نهم معشوق غیبی بود و خلاقیت شعری پیرامون آن معشوق میچرخید، شاعران وقوعی آن سازه را حذف کردند و معشوق واقعی (مجازی) را جانشین معشوق آرمانی نمودند و بدین گونه طرز وقوع پدید آمد که پادسبکِ طرز غیبمدار عرفانی شد. باز وقتی وقوع اوج گرفت و سازۀ «شیدایی افراطی و سوختن در عشق»، رکن اصلی عشق وقوعی شد. پادسبک بر سازۀ متضاد آن یعنی «بیزاری از معشوق» تأکید داشت و واسوختن را به جای سوختن نشاند تا سبک جدیدی پدید آمد. بدین سان طرز واسوخت پاد سبک طرز سوختن در عشق وقوعی شد. یکی دیگر از سازههای مسلط بر وقوع سادگی و خالی بودن سخن از خیال و استعاره بود. پاد سبکِ سادگی وقوع در پایان قرن دهم وارد میدان شد و مجازهای تودرتو و استعارات پیچیده و خیالهای نازک اغراقآمیز را به جای زبان صریح و سادۀ شعر وقوع نشاند.
در قرن دوازدهم نازک خیالی اوج گرفت و تا دورخیالیهای غیر قابل فهم پیش رفت. پادسبکِ دورخیالی در دورۀ قاجار پدیدار شد. شاعران دربار فتحعلیشاه با بازگشت به «وضوح و فصاحت قدمایی»، شعر پیچیدۀ نازک خیال هندی را از میدان به در کردند. در قصیده به فصاحت خراسانی و در غزل به سادگی و صراحت وقوعی بازگشتند. این سبک واپسگرا به زودی نخ نما شد. نیمایوشیج وضوح و فصاحت بازگشتیان را نشانه گرفت و دو عنصر متضاد برای وضوح و فصاحت را به کار بست تا مکتب جدید خود را پیریزی کند. در برابر «وضوح بازگشتی»، او «ابهام شعری» را طرح کرد و در برابر فصاحت قدمایی، «تلفیقات تازه» و نحو شعری متفاوت را. بدین گونه سبک نو نیما، پادسبک مکتب بازگشت شد. باز مخالفان نیما پادسبکِ نیما را طراحی کردند و آنها که از «زبانِ شعر» و «تلفیقات شکوهمند» که بر مکتب نیما مسلط بود ملول شده بودند عنصر مخالف آن یعنی «زبان گفتار» را به میدان آوردند و کوشیدند «شعر زبان» را جانشین «زبانِ شعر نیمایی» کنند و شعر را با زبان گفتار آشتی دهند. شعار آنها این بود که باید عنصر صمیمیت را به شعر بازگردانند.
مشاهده میکنید که تاریخ تطور ادبی از منظر سبکشناسی در واقع داستان جدال سبک و پاد سبک است. تاریخ ادبیات از منظر سبکشناسی سرگذشت رویارویی و جا به جایی سبکها را مینویسد. برای نگارش سیر تطور ادبی باید سازههای اصلی سبکهایی را شناسایی کنیم که در تاریخ شعر فارسی طی یک روند دیالکتیکی به جای هم نشستهاند.
دشوار است که بپذیریم پژواکهای سبکی در یک روند خطی سبب تکامل تاریخی شعر فارسی شده است. زیرا در برابر یک سبک ممکن است چند پادسبک پدید آید و یکی از آنها رواج یابد. چنان که طرز وقوع دو پاد سبک داشت: یکی واسوخت یا بیزاری از عشق و معشوق که خیزشی بود علیه عنصرِ عشق افراطی در وقوع؛ دیگری نازک خیالی که واکنشی بود به عنصر واقعگرایی در وقوع. هر دو پاد سبک همزمان حضور داشتند. واسوخت به اندازۀ نازک خیالی عمومیت نیافت. پس حرکت سبکها تابع الگوی جانشینی روی خط تاریخ نیست بلکه سبکها در موازات هم و همزمان حضور دارند. افزون بر این، تطور سبکها سیر تکاملی (مثلاً از سادگی به پیچیدگی) را نمیپیماید. بسا پادسبکی که شعر را از ابهام به سوی صراحت یا از تازگی به سوی الگوهای کهنه واپس گردانده و آن را از حرکت خلاق بازداشته است. پس آمدن پادسبک از پی سبک، الزاماً به یک روند تکاملی در تاریخ ادبی نمیانجامد.
(از کتاب صد سال عشق مجازی: مکتب وقوع در قرن دهم، ص 378-390)
کاروند پارسی...
ما را در سایت کاروند پارسی دنبال می کنید
برچسب : سبک,پادسبک,پژواکهای,سبکی, نویسنده : karsia بازدید : 96 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:14