قرانتینات (1): قبلهی عالم در قرنطینه
اطباء زنجفیل و لیمون و الکل تجویز کردند برای دفع کرونا. یک مرض است تجار و طُلاب آوردهاند از مملكت ماچین.
فرمودیم زودتر بخرند بیاورند. خریدارباشی خبر داد زنجفیل یک من ۳۰۰ هزار تومان. عجب! از گوشت گرانتر؟ الان سرشانهی اصل اعلا را میدهند ۲۴۰ هزار تومان. خُلق همایونیمان تلخ شد. فرمودیم چوب در آستین زنجفیل کنند، پدر سوختهی چُلاغِ بدترکیبِ بیادب. دادیم پوستش را بکنند.
فرمودیم لیمو ترش را فلک کنند. بیادبِ ریقوی زردنبو! آدم شده برای ما ! کیلویی ۶۰ هزارتومن؟ خودش را گوشت سردست اعلا خیال کرده، قرُمدنگ! گفتیم تبعید شود به عَمّان.
آخر سر فرمودیم قدری الکل بیاورند خُلق تلخ همايونيمان را شستشویی بدهد. گفتند یک استکان ۲۰ هزارتومن.
برخاسته، غضبناک، شخصاً بازار رفته ببینیم چه خبر است بيرون!؟
طهران بهکل سوت و كور شده. با این خلوت، گرانی چه معنی دارد؟!
پرسیدیم: صدر اعظم! پس رعیت ما کجاست؟
عرض شد: رعیت نشستهاند منزل، تا وجود مبارک قبلهی عالم قرنطینه شوند و کرونا عارض ذات اقدس همایونی نشود.
مزاج همایونی ما خوش شد از این نجابت و وفای رعیت ممالک محروسهی ایرانزمین.
خداوند نگاهشان بدارد برای ما. انشاءالله.
قرانتینات (2): اخبارات شکاندن قرانتین در مشهد
چهارشنبه ۲۸ حوت،
در منزل بودیم مشغول نوشتجات و ملاحظهی روزنامجات و اخبارات قرانتین کرونا در دور عالم و ممالک فرنگستان.
عصر دو از دسته گذشته، از نظمیه به تواتر با تلگراف خبر دادند در محروسهی خراسان که یک جماعت الدنگ خودسر، قرانتین حرم مشهد الرضا را شکسته، داخل صحن و رواقها رفته، شعار دادهاند که غلط کرده اطباء، غلط کرده طهران، غلط کرده دولت، غلط کرده صدر اعظم ....
پدرسوختههای قُرُمپُف! غلطی بدهیم نشانتان بدهند که مرغ هوا به حالتان بگرید! اهانت به مركز؟!
حکماً جرات نکردهاند که از صدر اعظم نیامدند بالاتر.
درب حرم سبط رسول الله را میشکنید پدر سوختههای بابی!؟ مملکت صاحب دارد.
جناب صدر اعظم، مردک! رعیت را که سر هر ماه یارانه میدهی بهتر از این نمیشود، لابد فردا امرای ولاياتِ دولتِ عِلّیه را افسار زده، سوار شوند دور شهر بچرخند!؟
جناب ابولحسن خان اعتمادالدوله! این بود مشروطه!؟ این بود تجدد!؟ این بود ...
فرمودیم سرکردههای جماعت قرمپف را گرفته، آوردند، یکی حمزهخوان است و آن یکی قصهخوان. چشم ما روشن! مار در آستین پرودهایم.
نظمیهچی میگوید اینها حُکماً عملهی انگلیساند یا اکرهیِ آلِ سعود، یا بابیه.
والله این نظمیهچی از ارکان دولت علّیه بیشتر حالیش میشود.
گفتیم سبیل قرمدنگتان را بکنند. پدر سوختهها، تا بعد از این آتش بیار معرکه نشوید.
همان دم حکم به تنبیه و حصر شد.
واژهنامه __________________
۱. قُرُمپُف: کسی را گویند که روز آدینه اهل و عیال را برداشته به شاه عبدالعظیم و شاهزاده حسن رود به تفرج. این صفت، مرکب از بلادت و وقاحت باشد (واژگان قاجار).
قرانتینات (3): عرض اخبارات قرانتین به محضر قبلۀ عالم
من میرزا حسنخان، عصر رفتم دربخانه، ذات همایونی در حوضخانه، خوابِ ناز تشریف داشتند. ماندم بیدار شدند. مثل هر روز ترجمان روزنامچهی پطرزبورغ را عرض کردم با تلگرامات و اخبارات کرونا در دور عالم:
• ایطالی کل بِلادش را قرانتین کرده،
• بریطانی مکتبخانهها را بسته،
• صدر اعظم هولاند در حین خطابه غش کرده،
• چند بیمار در هرات از شفاخانه گریختهاند،
• جرمن حدود و ثغورش را با اوروپ بسته،
چُرت آلود و آروغزنان پرسیدند: معین نکردهاند چند کرور نفوس باید بمیرند؟ عرض شد: خدا میداند قبلۀ عالم.
با دست اشارت فرمودند: بقيه خوانده شود.
ادامه دادم: «در ینگه دنیا، دونالد ترامپ اعلان اضطرار داد». تا نام آن ملعون خوانده شد، ذات همایونی غضبناک شده، فرمودند: «کرونای طاعون و وبا بزند این مردک تحریمچی قرمزکله را. سقط شود این لجباز الدنگ!».
اعتمادالدوله و بنده و نوکرها همه گفتیم: آمین!
عرض کردم: پیشنهاد مددِ طبی هم داده به ایران.
فریاد همایونی بلند شد: «گه خورده مردکۀ قُرُمساقِ منافق. مملکت خودش محتاج کمک همایونی ماست».
همه از خوف سر در گریبان فرو رفتیم تا دهن. سکوت ممتد شد.
قدری گذشت. ملیجک با قِر و قَمیش و بشکن بشکن پیش آمد که اگر قبلۀ عالم اجازت فرمایند جهت تلطیف مزاج همایونی قدری کرونائیات قرائت شود.
ذات همایونی پرسیدند: «کرونائیات؟ دعای جدید است یا حرز و تعویذ؟»
ملک الشعراء پا پیش گذاشت و عرض کرد: قبلۀ عالم به سلامت باد! کرونائیات، مضاحک وطنی است در باب مصائب اين مرض عالمگير به اسلوب مزاح.
با اشتیاق شاهانه فرمودند: خوانده شود! قرائت شود! شادي براي مملكت لازم است.
قرانتینات (4): نقض احکام قرانتين در بلد طهران
مخبر الدوله خبر داد دروازهها تماماً بسته شد اما رعيت، احكام قرانتين را شكسته. گفتيم چند تا خاطي از اكابِر مملكت بياورند تنبيه شوند، عبرتی باشد براي رعیت.
هرچه لقب المُلک و المِلّه در بَلَدِ طهران یافنتد آوردند سعدآباد: اعتمادالدوله، معتمدالسلطنة، عمیدالدوله، عمادالدوله. رديف شدند، از يكايك استنطاق شد.
اول اعتمادالدوله را گفتيم: جناب ابولحسن خان! ماسک نزده، قرانتين را شكسته از خانه بيرون زدهاید که چه بشود؟
با ناله گفت: قبلۀ عالم! خلاف به سمع عالی رساندهاند. بندۀ حقیر، تقصیر نکرده فقط صبحها خارج شده، قدري نان و پنير ابتياع نموده، قدمي زده، با رعايت بُعد مسافت با اهالي محل چاق سلامتي کرده، به خانه مراجعت نموده. همین.
بعد معتمدالدوله اسنتطاق شد؟!
به گریه افتاد مادرمردۀ فلکزده!
گفت: قبلۀ عالم! من روز مادر، رفته، شاخه گلي ابتياع نموده، براي محبوب خود برده، بالفور برگشتم منزل.
با تشر فرمودیم: مردك! توی اين وبای فجیع چه وقت این کارهاست؟ لابُدّ معشوقه از دم در تعارفات نموده، دستت را کشیده برده داخل؟
گفت: خیر قربان! به جِقّۀ همایونی قسم نه. فقط از آن سوی اتاق دست بر لب مُحاذی هم نهاده ایستادیم.
با خنده فرمودیم: بیچاره! بوسه به پیغام نمیرود که.
خُوب! جناب عميدالملك! شما را چه شده؟ میزنید زیر قرانتین همایونی؟!
چاپلوسانه گفت: قبلۀ عالم به سلامت باد! بندۀ حقیر سراپا تقصير، جاي دوري نرفته! فقط قراری داده، هر شامگاه با اهل و عيال كالسكه نشسته، در خیابان دروازه دولت، دور دوری كنیم، ملزومات منزل ابتياع نموده، پا از كالسكه بر زمين نگذاشته مراجعت نماییم. آخر قربانتان گردم! ضُجرت و دلتنگي عيال زیاده از حد شده.
شنیده شد اهل اندرونی هم در خَفا میزنند بیرون. عورتینه عمرش را در اندرونی بوده حالا چه مرگش است؟ بماند همان داخل!
تشر زدیم به جماعت اکابر: پدرسوختهها اين قسم اعمال، حُکماً خلاف احكام قرانتين است. وای به حال و روزتان!
همه با هم گفتند: قبلۀ عالم به سلامت باد! ما جملگي تابعِ اوامرِ عَرشمُطاعِ آستان همایونی هستيم. ما هنوز مطیع اوامر هفتۀ قبل هستیم که فرمودید این کرونا شوخی است. فرمودید امورات مملکت نباید معطل بماند. ما هم تبعيتِ امر همايوني میکنیم. ندانستیم فرمان همایونی تغییر کرده.
فرمودیم: همینطور است. خود ذات همایونی ما هم میل برونروی داریم این ایام. لکن ...
قدری مکث فرموده، گفتيم: مراقبت زیاد بشود! در انظار رعیت ظاهر نشوید، خُفیه بروید.
دیدیم از مستشار الدوله خبری نیست. پرسيديم: كو مستشار؟
گفته شد این سه هفته هيچ از خانه خارج نشده.
اعتمادالدوله گفت: مستاشر یک هوچي است. ادای فرنگی جماعت در میآورد.
آن ديگر گفت: در دلِ رعيّت خوف انداخته، بوق فرنگی گرفته دستش، از آشكوب بالاخانه بر سر رعیت فریاد زده، میترساند که ایها الناس! کرونا وبای عالمگیر است، بترسید، قتل عام میکند.
ديگري گفت: اين مستشار، آدم مريض وسواس الخناس است. میخواهد به این بهانه، فرنگی جماعت را بکشاند داخل مملکت دروازههای مملکت را باز کند.
گفتیم: این آدم حتی روز عید هم به پابوس همایونی نیامده؛
معتمدالملک گفت: قربان خاکپای همایونیتان گردم، جاننثار، عرض کرده بود این مردک گستاخ شده، بفرمایید با آدمهایش حصرش کنند تا عبرت شود برای رعیت.
[پیشنهاد موضوع از مخاطب ارجمند کاروند، سرکار خانم مهشید گوهری]
قرانتینات (۵): تجویزاتِ خاصّه برای بیمار كرونا
«توی اندرونی همايوني هشتاد تا عیال و صیغه هست، صد تا کنیز و کلفت، چرا این حشرۀ ملعون نامرئی باید بزند به سوگلی همایونی ما؟ الان هفت شبانروز است بانوی اول مملکت، قرانتین شده!؟ عدالت الهی کجا رفته جنابِ شریعت السلطنه»؟
ناگاه نعرۀ ملوکانه برآمد: « چرا معطل کرده دکتر پولاک پدرسوخته ؟ این فرنگیِ کافر نمساوی (اتریشی) اگر تا شب جمعه، عشق همایونی ما را علاج نکند با همین شمشیر مُرصّعنشان از وسط شقّهاش میکنیم».
خواتين حرمسرا صورت به شیشۀ اُرسیها چسبانده، چشم درانده، تماشای صحن حرمسرا كرده؛ از لای درب استراق سمع مینمایند. قند در دلشان آب میشود: ایشاالله خانم فروغ السلطنه سقط شود، شاید من شدم بانوی اول مملکت!
شریعت السلطنه گفت: خاطر ملوکانه آزرده مباد! یک پَرّه تربت مُعَلّا شفای عاجل میآورد فی الفور؛ مُجَرّب است.
ذات مقدس ملوکانه به جناب شریعت السلطنه فرمودند: «شما آدم دَهُم هستید توصیۀ تربت میکنید. برای اخوی خودتان تربت افاقه نکرد، بیچاره جوان به موت آجل مُرد». بعد پوزخندی فرمودند.
اصطبل میرزا، کالسکهچی همایونی میگفت: قبلۀ عالم بسلامت باد! نقل است، بادِ سشوار قاتل کروناست.
دکتر پولاك مشرف شد و تعظیم کرد.
ذات مقدس تعجب فرموده، پرسیدند: «باد شسوال!؟ اين دیگر چه شعبذه است؟»
اصطبلمیرزا: قربانتان گردم! یک جِهاز الکتریک فرنگي است، باد داغ از خود خارج میکند. باد داغ میزند به اندرونی دماغ، آن جِنّ ملعون میپَرد بیرون.
اعتماد السلطنه گفت: بله، روزنامچۀ پطرزبورغ گفته از يك كرور رعیت چین دفع کرونا با چای داغ کردهاند. چایِ داغِ لبریزِ لبدوزِ لبسوز، فی الفور علاج ميكند.
فرمودند: بروید آقا! یک هفته است جیران ما را بستهاند به آش داغ و شلغم داغ و جوشانده! غلط کرده پطرزبورغ با شسوال فرنگ.
دکتر پولاک گفت این حرفها چيز است، چی گفت شما به فارسی؟ آهان! خُرافه! این علمی نیست.
خَمرُالدوله، ساقی درگاه ملوکانه گفت: قبلۀ عالم! روایت است که الکُل، صناعت محمد بن ذکریا (رحمه الله) حلّالِ تمام مشكلات است. مریض یک پِك زده، از بستر درآمده، پرواز ميکند.
پولاک گفت: اَلکهول؟! نه آقای ساقی! اَلکهول برایِ استریل، نه برایِ نوش. علمی نیست حرفِ شوما.
خادم الشریعه گفت: ذاتِ شاهانه آزرده مباد! در طبُّ الحاذِق روایت است که يك گُل پنبه به روغن بنفشه زده، إستِع......
نعرۀ همایونی تا سقف فلک رفت: بیناموس! اهانت به شرف همایونی ما؟ شمشیر مُرصَّعنشان اجدادي را کشیده، آن بيادب را تا سر در حرمسرا دنبال فرمودند.
فرمان داده شد، بگیرند بیناموس را، بياورند.
ذات همايوني از غضب مثل مار بر خود پيچيده، فرمودند: «شيادِ حقّهباز! عیال بیچارهاش را با همین روغن ملعون سقط کرد».
کاروند پارسی...
ما را در سایت کاروند پارسی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : karsia بازدید : 114 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 16:56