چَه چَهِ بال فرشتگان
که در لاجورد جانها فرو میپاشند
تنها از حنجرۀ تو برمیآید
از جهان جان میگیردت
میپیچدت در چنگ تار و نت
تا گوشهای شوی از نغمات وجود
آوای هست و نیست
بیرنگ و بینژاد
بی هر اعتقاد
بیسعادت است که نمینیوشدَت
سنگواره است که نمیخواهدت بشنود
سفیه است که نمیگذارد بشنویمت
نغمههای لاهوتی
از جهان جان تو بالا میآیند
پیامآوری با اعجاز آواز
ویولون برابر کمانچه
بربط در برِ دف
مضراب بر شانۀ تار
همه ایستاده به تحریر وحی
اعجاز حنجرۀ پارسی
خاتمُ النغمات است
کاروند پارسی...
ما را در سایت کاروند پارسی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : karsia بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:33