پرسشی که ذهن بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران ادبیات را مشغول خود میدارد این است که چرا در بحث و جدلهای پیرامون علوم انسانی ایران، نامی از ادبیات، «مطالعات ادبی» یا «ادبیاتشناسی» شنیده نمیشود؟ هرگاه پای علوم انسانی در میان است سخن از جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، گاهی تاریخ و زبانشناسی میرود ولی از نظریۀ ادبیات، نقد ادبی حتی آثار ادبی، که همیشه نقش مؤثری در بازنمایی و نقد ارزشهای فرهنگی و تغییر نگرشهای اجتماعی داشته و دارند چندان سخنی در میان نیست. آیا مطالعات ادبی - که موضوعش (ادبیات) ظرف ارزشها و تجارب اجتماعی و فرهنگی است - در زمرۀ دانشهای علوم انسانی به شمار نمیآید؟ فراتر از اینها، چرا از خود آثار ادبی و نقش آنها در بازنمایی تحولات فرهنگی و تغییرات اجتماعی سخنی از دانشوران علوم انسانی نمیشنویم؟
این حاشیهنشینی (شاید حاشیهرانی) ادبیات و ادبیاتشناسی، معلول علل فراوانی میتواند باشد. از این میان آنچه بر گردن نهادهای دست اندر کار ادبیات است از این قرار است:
- نقش اندک ادبیاتخوانی در فرهنگ عمومی و سیاسی ایرانیان
- چیرگی سنتهای ادبی کهن بر نگرش ایرانیان (و خصوصاً دانشگاهیان)
- فقدان آموزش زنده و خلاق ادبیات در نظامهای آموزشی
- چیرگی صورتگرایی در مطالعات ادبی، حتی در مطالعات ادبیات معاصر
- چیرگی تکنیک و تفنن بر آفرینش رمان و شعر معاصر
- نبود نوشتارهای ادبی زنده و تأثیرگذار در بازار کتاب
در آن سو نیز اکثر مُتوَغِّلانِ در علوم انسانی و مُتأمّلان در تاریخ اندیشۀ ایرانی در روزگار ما که عمدتاً از جامعهشناسان و فلسفهورزان فارسیزبان هستند چندان انس و الفتی با ادبیات فارسی ندارند. بسیاری از آنان بسانِ قاطبۀ مردم، نگرشی سنتی به ادبیات دارند و همصدا با عرف و عامه، کل ادبیات فارسی را به چند پیمبر شعر ایرانی (فردوسی، خیام، عطار، سعدی، مولوی، حافظ) و معدودی آثار منثور عارفان مشهور فرو میکاهند. در نتیجه چندان توجهی به مطالعات ادبی، نقد و نظریۀ ادبی، شعر و داستان معاصر، نشان نمیدهند. متأسفانه نه از جانب اهالی ادبیات کوششی برای ورود به چالشهای علوم انسانی مشهود است و نه در عالمان علوم انسانی کششی به جانب ادبیات فارسی و مطالعات ادبی.
آشنایان با نگرشهای نوین در دانشهای ادبی واقفند که در حال حاضر نظریۀ ادبی، گسترۀ بزرگ و میراث غنی و کارآمدی برای مطالعات فرهنگی و انسانی دارد و در سه دهۀ اخیر در ایجاد پیوند میان ادبیات با قلمروهای مختلف علوم انسانی سهمی مؤثر داشته است؛ اما چرا هنوز در چالشهای علوم انسانی ایران، نشانی از ادبیات و مطالعات مرتبط با آن مشهود نیست. آیا ادبیات و نقد و نظریۀ ادبی بیرون از چرخۀ علوم انسانی است؟
کاروند پارسی...
ما را در سایت کاروند پارسی دنبال می کنید
برچسب : جای,خالی,ادبیات,علوم,انسانی,ایران, نویسنده : karsia بازدید : 93 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:14