داستان کوتاه: شاهنامۀ کوچک من

ساخت وبلاگ

تا سی و هفت نوروز پس از آن اسفند سیاه، آنقدر این حماسه را مشق کرده‌ام که دیگر یقینم شده وقتی همه از نیزار برگشتند من با عقل سرخ مانده‌ام تا امروز که آخرین سیزده‌بدر قرن چهارده خورشیدی است. توس مانند تمام شهرهای بزرگ جهان در قرنطینۀ یک ویروس انسان‌کُش است. نمی‌توانم بروم ماهی سرخ و سبزۀ نوروزی را به آبهای روان بسپارم. می‌رویم پشت بام هفت طبقۀ منزل دایی. توس آرام و استوار خوابیده: «شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟ شو وشیدایی انبوه هزارانت کو؟»
حماسۀ نیزار را برای دایی می‌گویم:

کاروند پارسی...
ما را در سایت کاروند پارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karsia بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 16:56