داستان کوتاه: بادگاه نوروزی

ساخت وبلاگ

کم کم ریسمان‌های مویی بلند از خانه‌ها روی دست دخترها روانه‌ی باغهای اطرافِ ده می‌‌شد. عصر روز اول عید، زنهای جوان و دخترها دسته دسته می‎رفتند پای درختهای بلند گردو: درخت جوز روغنی، درخت جوز باصفت، و هر درخت جوزِ بلندی که می‌شد از شاخه‌های بلندش تاب انداخت. جامه‌های نُونَوار عید زیر درخت‌های بزرگ گردو حلقه می‌زدند. تابها آویخته و های و هوی دختران و ترانه‌های مخصوص بادگاه و فریادهای محلی در باغ‌های نوشکفته‎ی بهار می‌‌پیچید. حسن وقتی ریسمان را انداخت دور گردن شاخه‎ی بلندِ درخت پیر

کاروند پارسی...
ما را در سایت کاروند پارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karsia بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 16:56